ندای فطرت

خدا را با چشم دل باید دید

ندای فطرت

خدا را با چشم دل باید دید

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی

بیداری- دعوت -اصلاحات

فریب - دنیا-زندگی-سعادت-توشه- سبکبار- مقصود

شیرینی وصال-درد جانکاه-رابطه انسان و خدا- لذت بی نظیر

خود واقعی- خود خیالی- فراموشی-خسارت

یا علی- با علی- راه علی-شیعه علی

سیزده رجب-لرزش - شیطان- حق- باطل

دنیا-تقوا-مرکب راهوار- مرکب چموش-بیماری قلب

بذر الهی- سنبل -عالم آفرینش

فاطمه (س)-سیاست- میدان- تفکر جاهلی- مدافع حریم امامت

مقام فاطمه(س)-راز جهان-نظر دانشمند مسیحی

شهادت فاطمه(س)- عدم بیعت- کار بی شرمانه عمر- ضربه قنفذ

انگیزه خلیفه ها-غصب فدک- تضعیف بنیه ی مالی

خطبه فدکیه- ادعای ابوبکر- سکوت انصار ومهاجر- مقام معنوی و سیاسی

امامت- ولایت- خطبه فدکیه- حضرت زهرا(س)-نظام بخشی

ارکان زندگی-پایه اسلامی-محبت وآرامش

فاطمه (س)-محبت- دوستدار- شفاعت-عبادت

فاطمه(س)- فطم - قطع-

فاطمه(س)- سوره کوثر- ابتر-نظر فخر رازی

ایثارفاطمه(س)- الگوی زهد- آیه ایثار

فاطمه (س)- آیه تطهیر-اهل البیت -گواه قرآن- عصمت و طهارت

فاطمه(س)-مباهله-الگوی بشریت-حلقه وصل

فاطمه(س)- حجّت خدا- زن کامل- برترین بانو

یاد خدا- ذکر - لرزه- قطب نما- اضطراب

حسود- کم ظرفیت-هلاکت-شر

تلنگر-آدم(ع)-هبوط-اعضا-رابطه- یارو غمخوار

ماجرای زنبور-عاشورا-لقمه-هیزم-حرام-طیب

وقت- طلا-گرانبها-فرصت- غنیمت

بخشش-خطا-رحمت-آدم

چادر-مروارید- صدف-شیطان-حجاب

انتخابات -افتخار - رأی مردم-تعهدات

آخرین مطالب

حضرت زهرا (علیهاالسلام) ازهمان کودکی در بطن مسائل سیاسی جامعه و بحران ها رشد کرده و تربیت یافته بود و رسالت دفاع از حق و حقیقت را بر عهده داشت، که در جریان "کارهای سران سقیفه" با بصیرت و آگاهی عمیق نسبت به توطئه ای که مسیر امامت را منحرف ساخته بود، هشیارانه وارد عرصه جامعه شد و به صورت یک سیاست مدار آگاه و مدافع حریم امامت، در صحنه جامعه حضور جدّی و فعال یافت و رهبری دفاع از امامت را برعهده گرفت.(1)

آن حضرت، تربیت شده الهی و پیامبر زمان خود بود و با پذیرش رهبری امام علی (علیه السلام)  با تفکر موجود جاهلی نسبت به زن، تضاد داشت؛ اما از سوی دیگر، با پیش ذهنیت هایی که پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله) درباره حضرت زهرا (علیهاالسلام) در جامعه ایجاد کرده بودند، کاملاً همخوانی داشت و هنوز وجود گوهر گران قدری، همچون فاطمه زهرا (علیهاالسلام) به عنوان قوی ترین رکن سیاسی جامعه برای تشخیص و شناخت حق از باطل مطرح بود.

که همینطور هم شد و حضرت با ایراد خطبه و استدلال های منطقی که برای دفاع از مقام امام در اذهان مردم بر جای گذاشت، هنوز هم برخی ها را درگیر کرده و نمی خواهند آن را قبول کنند؛ در حالی که هر گوشه ی ورق برمی گردد به حقانیّت آن ها پی می برند.

نتیجه گیری: بررسی فعالیت ها و روش هایی که فاطمه زهرا (علیهاالسلام) اتخاذ کرد، نمونه ای است که نشان می دهد اسلام می خواهد افراد جامعه، اعم از زن و مرد، همیشه نسبت به مسائل جامعه ای که در آن زندگی می کنند، آگاهی و شناخت لازم داشته باشند تا بتوانند در امور سیاسی جامعه مشارکت کنند و حضرت صدیقه طاهره (علیهاالسلام)، سدشکنِ تفکر غلط جاهلیّت نسبت به زن بود که با تمام وجود، سرشار از عشق الهی و رسالت نبی، که دفاع از امامت و ولایت را رهبری کرد.

پی نوشت:


1-قاضی نوراللّه شوشتری، ج 19، ص 160 / محمّدباقر مجلسی، ج 43، ص 177.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ اسفند ۹۴ ، ۲۳:۰۳
علی علایی

درباره‏ ى شخصیّت ممتاز زهراى اطهر (ع)، گفتارها و نوشتارها و اظهارنظرها، چه از دوست و چه از دشمن- به ویژه دشمن دانا و با انصاف- بسیار فراوان است. در جهان اندیشه و علم و پژوهش، وجود پر برکت فاطمه (ع)، محور برخورد آراء و افکار گوناگون گردیده و میدان‏ هاى گسترده‏ اى را براى قلم‏ فرسایى‏هاى پرشور ایجاد کرده است.

امروزه که شخصیت جمیله بوپاشاها، ایندیرا گاندى‏ ها، فلورانس‏ ها، الیزابت‏ ها و بنت‏ الهدى‏ها و نظایر آن در سطح وسیعى از جهان مورد تجزیه و تحلیل قرار مى‏گیرد، آیا جا ندارد که شخصیت فوق‏ العاده والاى این بانوى بزرگ اسلامى در عرصه ‏ى جهانى مورد معرفى و شناسایى قرار گیرد؟

*نمونه ای از اظهارنظر یک دانشمند مسیحی درباره ی حضرت زهرا (سلام الله علیها):

دانشمندان مختلف جهان نظراتی درباره ی حضرت زهرا (سلام الله علیها)می دهند. مثلاً یک نویسنده و شاعر و ادیب مسیحى به نام «سلیمان کتانى» که داراى تألیفات مشهور و موفقى در چهره ‏نگارى شخصیتهاى اسلامى است. 
او برنده مسابقه در نگارش کتابى در مورد شخصیت درخشان بانوى بزرگ اسلام، فاطمه زهرا (ع) بود که کتاب تحت عنوان «فاطمة الزهرا، وترٌ فى غمدٍ» (فاطمه زهرا، زهى در نیام) مقام نخست را به خود اختصاص داد.

نویسنده‏ ى مورد بحث، درباره‏ ى شخصیت زهرا، شعر و حماس به کار می ‏برد، و بهترین شورها و عواطف شاعرانه را نثار او مى‏کند...
او در آغاز کتابش مى‏نویسد: «فاطمه‏ ى زهرا (ع) مقامى والاتر از آن دارد که سندهاى تاریخى و روایتى به سوى او اشاره کنند، و گرامى‏تر از آن است که شرح حال گونه‏ ها به جانب وى راهنما باشند. فاطمه (علیهاالسلام) را همین چهارچوب کافى است که: وى دختر محمد (ص) و همسر على (ع) و مادر حسن و حسین (ع) و بزرگ بانوى جهان است». (1)

و در پایان کتابش مى‏گوید: «فاطمه، اى دخت مصطفى! اى روشن‏ترین چهره ‏اى که زمین را بر روى دو کتف خود بلند کرد، تو جز دو نوبت براى زمین لبخند نزدى: یک بار در سیماى پدر، آن دم که در بستر آرمیده بود و تو را مژده ‏ى قرب وصل مى‏داد لبخند زدى. و لبخندى دیگر، بدان هنگام گرداگرد لبان تو مى‏گردید که جان بر لب داشتى و واپسین دم خویش را فروفرستادى... تو همیشه با محبت زیست کردى، تو با پاکى و پاکدامنى زیستى، براى پاکیزه ‏ترین مادرى که دو ریحانه زادى و پروردى و بر قامت آن دو جام ه‏اى از خز بخشندگى پوشاندى... تو زمین را همراه با لبخندى استهزاآمیز رها کردى و به ابدیت پیوستى، اى دختر پیامبر! اى همسر على! اى مادر حسن و حسین، و اى بزرگ بانوى بانوان همه جهان ها و اعصار» (2)

و باز در جاى دیگر مى‏نویسد: «قهرمانى نیرویى نیست که مستند به تن و بازو باشد، یا مستند به تاج و تخت، بلکه قهرمانى چیزى است که منطق عقل، رشد و فهم را به کار گیرد، آنگاه هدف ‏ها را تعیین کند و برنامه را ترسیم نماید. و قهرمانى زهرا، چیزى جز این معنى بزرگ نبود. از این رو از هر چه عامل روشنایى دیگران مى‏شد بهره گرفت، بى آنکه بازوان ناتوان و نزار، و پهلوهاى لاغر و نحیف وى در این خواست از مؤثر باشد». (3)

نتیجه گیری:پس با تحقیق در این نوشته ها و دریافتی هایی که از دانشمندان مختلف بدست ما می رسد راه نوینی برای کسانی که هنوز آگاهی هایی که لازم است از بانوی بزرگ اسلام را داشته باشیم، محیا می کند. چون مقام آن بانو آنقدر بزرگ است همانند عظمت قرآن که هر روز راز نهفته ای از آیات آن را پیدا می کنند، زندگی ایشان هم پر از رمز و راز هستی است.به قول شاعر:

         «وصف تو بگذشت از قدر  عقول      عقل در شرح شما شد بوالفضول

        گرچه عاجز آمد این عقل از بیان     عاجزانه  جنبشى  باید در آن‏»(4)

پی نوشت:


1ـ کتاب «فاطمة الزهراء وترٌ فى غمد»، پیشگفتار، ص 3.

2ـ ص 205 ترجمه‏ ى همان کتاب.
3ـ ص 211 همان ترجمه.

4- جلال ‏الدین محمد مولوى، مثنوى به تصحیح رینولد نیکلسون، به اهتمام نصرالله پورجوادى، انتشارات امیرکبیر، تهران،1363، ج‏3، ص‏3.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ اسفند ۹۴ ، ۲۳:۰۳
علی علایی

هنگامی که دشمنان و غارتگران و یا کسانی دیگر به حریم شخصی کسی یا ملتی وارد می شوند، افراد برای جلوگیری از ورود و گرفتن حق خود با آن ها وارد جنگ می شوند و کسانی که به آن ها تعرض شده اگر در دفاع از حق خود مظلومانه بمیرند، به آن ها شهید اطلاق می شود.

اما بانویی است که در دفاع از حق خود و همسرش در خانه اش مورد تعرض گروهی قرار گرفت که با آتش زدن خانه اش و وارد کردن مصائب فراوان به شهادت نائل شد و آن بانوی مکرم اسلام حضرت زهراست.

                        «اِنَّ فاطمة صِدّیقة شهیدةٌ وَاِنَّ بناتَ الانبیاء لایطمثن».
مولى محمد صالح مازندرانى در شرح واژه شهید مى گوید:« شهید به کسى گویند که در میدان جنگ به عنوان انجام وظیفه کشته شود سپس معناى آن توسعه یافت و به هر کسی که مظلومانه کشته شود، مثل فاطمه (س) اطلاق مى شود؛ زیرا او را در حالی که فرزندى در شکم داشت در به پهلوى او زدند و فرزندش سقط شد و به سبب آن از دنیا رفت».

امّا وجه تسمیه - این افراد و حضرت فاطمه (علیه السلام) - به شهید، این است که خداوند و فرشتگان، بهشت را براى او شهادت مى دهند. و یا اینکه او پس از مردن به حیات متصف مى شود مثل اینکه او حاضر و ناظر و نمرده است و یا اینکه مقام و منزلتى را که خدا برایش فراهم نموده مشاهده مى کند.
علاّمه مجلسى در مورد سند حدیث ، آن را تأیید می کند و در شرح این حدیث مى فرماید:
این خبر دلالت مى کند بر اینکه فاطمه (سلام الله علیها) شهیده است، و این از متواترات مى باشد و سبب شهادت آن حضرت این بود که آنها پس از آنکه خلافت را غضب کردند و بیشتر مردم با آنها بیعت کردند به سراغ امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرستادند تا براى بیعت حاضر شود، امام از آمدن امتناع کرد، عمر عده اى را مأمور کرد تا خانه را با اهلش بسوزاند و خواستند به زور وارد خانه شوند؛ ولى فاطمه (س) آنها را از ورود به خانه مانع شد، قنفذ غلام عمر در را به شکم فاطمه(س) زد که پهلوى او شکست و جنینى که در رحم داشت و پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) نام او را محسن نهاده بود ساقط شد، و به همین جهت مریض شد و در این مرض رحلت فرمود.
نتیجه گیری: با توجه به روایت های معتبر و حدیث ها مشخص است حضرت زهرا (سلام الله علیها) در اثر زخم هایی که مهاجمان به ایشان وارد کردند، با دلی پر خون به شهادت رسیدند و حتی برای اینکه نارضایتی خود را از آنان به عالمیان نشان دهند، محل دفن خود را نیز تا قیامت پنهان داشتند.


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ اسفند ۹۴ ، ۲۲:۰۷
علی علایی

مسأله فدک و مالکیّت زهرا (سلام الله علیها) بر آن سرزمین، برای خلیفه ی اوّل و دوم که آن را غصب کرده بودند ثابت بود.

سؤال:در اینجا این سؤال پیش می آید که آنان با چه انگیزه ای آن را تصرّف کردند؟

جواب نخست آن را از زبان "ابن ابی الحدید" نقل می کنیم. وی اظهار می دارد:«در هنگام مذاکره و بحث با دانشمندان و و متکلمین امامیّه، از آنان شنیدم که می گویند: همانطوری که خلافت علی (علیه السلام) را غصب کردند و خواستند از این طریق ضربه ی ناروا بر پیکر اهل بیت بزنند، تصرّف فدک نیز زخمی بر زخم های آنان بود....».

آن گاه نکته دیگری را نقل میکند، که به نظر نگارنده، انگیزه اصلی همان بود: «خلیفه اوّل و دوم، فاطمه (سلام الله علیها) را از فدک محروم نکردند، مگر اینکه خواستند علی (علیه السلام) برای مبارزه در امر خلافت تقویت نگردد؛ به همین جهت خمس را در مورد بنی هاشم تعطیل کردند، زیرا فقیر بی پول، بی شخصیّت، کوچک و ذلیل می گردد و خود را برای کار و کسب و نون درآوردن مشغول می کند و زمینه ای برای ریاست پیدا نمی کند».

آری با این هدف ، آن سرزمین پر درآمد را گرفتند و هنگامی که ابوبکر محکوم شدو قباله مجدّد را به فاطمه (سلام الله علیها) دادند: محرّک اصلی (خلیفه ی دوم) قباله را با چه وضع نامطلوب از فاطمه (سلام الله علیها) گرفت و جسورانه آن سند را پاره نمود.

در این زمینه سراغ روایت معتبر از امام صادق (علیه السلام) می رویم که می فرمایند:« فاطمه، مادر عزیزم از همین صحنه  دلخراش مصدوم شد و سرانجام با بیمار ممتدّ و با دلی پر از درد از غاصبین، دنیا را ترک گفت».(1)

نتیجه گیری: به هر حال هدف اصلی، تضعیف بنیه ی مالی امیر المؤمنین (علیه السلام) در رسیدن او به اهداف ولایت و خلافت بود و غاصبین از این راه می خواستند دست های او را ببندند و حضرتش را از صحنه سیاست و توجّه مردم دور کنند. و گرنه با چه منطقی خلیفه ی دوم، سند پاره می کند؟ مگر اطاعت ابوبکر در آن تاریخ طبق نظر اهل سنّت بر خلیفه ی دوم واجب نبود؟!

پی نوشت:


1-عوالم، ج11، ص426به نقل از«اختصاص».

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ اسفند ۹۴ ، ۲۳:۵۵
علی علایی

همه ی کارهای ائمه، مخصوصاً "حضرت زهرا(سلام الله علیها)" بر اساس منطق بود و هیچ کاری را بی دلیل انجام نمی دادند. دربحث خطبه فدکیه هم سؤال هایی مطرح است؛

مثلاً: اینکه چرا فاطمه زهرا(سلام الله علیها) تصمیم به ایراد خطبه در مسجد النبی (صلی الله) گرفتند؟

باید گفت: مذاکرات بین آن حضرت و ابو بکر و ایراد خطبه چند علّت کلیدی داشت:

-جعل حدیث و دروغگویی ابوبکر، اینکه او حاضر می شد تا اشتباهات بزرگتر از غصب فدک را مرتکب شود؛ حضرت فاطمه (سلام الله علیها) برای جلو گیری از چنین رویه ی خطرناک، تصمیم به استیضاح و افشاگری مذاکره بین خود و ابوبکر در مسجد گرفتند تا مانع بدعت گذاری از جانب ابوبکر در آینده شوند.

-علت دوم علنی کردن خطبه در جمع مردم و مهاجر وانصار، از تحریفات خطرناکی که برخی  که جرأت جعل حدیث را داشتند ممکن بود بعداً ایجاد کنند جلوگیری کرد و استدلال های ابوبکر نه تنها ثابت نشد بلکه از نظر حقوقی و شرعی فدک توسط آنان غصب شده بود و آنان محکوم بودند.

-علت سوم پیشگیری از اتهام دنیا گرایی نسبت به خاندان پیامبر (صلی الله علیه و آله) بوده است، چرا که ابوبکر مدعی بازگرداندن فدک به بیت المال، برای مصارف مسلمین بود؛ اگر عموم مردم توجیه نمی شدند فکر می کردند نزاع حضرت فاطمه (سلام الله علیها) با ابوبکر جنبه ی دنیایی دارد؛ ولی ایراد خطبه با آن استدلال های حقوقی و شرعی ثابت کرد که حضرت فاطمه(سلام الله علیها) پیش از آنکه به دنبال حق خودشان باشند، در مقام مبارزه "اجتهاد" مقابل "نص"و رویه ی خطرناک ابوبکر بودند.

-علّت چهارم مقصّر بودن مهاجر و انصار به اندازه ابوبکر بود؛ چون در مقابل این ظلمی که به خانواده ی پیامبر (صلی الله علیه و آله) می شد سکوت اختیار کرده بودند.

-علّت پنجم بیان مظلومیت اهل بیت (علیهماالسلام) بود، اینکه اگر خطبه ایراد نمی شد آیندگان نمی دانستند سران سقیفه چه ظلم و ستمی به حضرت علی (علیه السلام) و (حضرت فاطمه سلام الله علیها) روا داشتند.

-علّت ششم پی بردن آیندگان به جایگاه معنوی، علمی و عرفانی حضرت فاطمه(سلام الله علیها) بوده است با استناد به محتوای بسیار پیچیده فلسفی و کلامی و سیاسی که در خطبه به کار رفته است.

نتیجه گیری: نسل امروز با توجه به مبارزات حضرت زهرا (سلام الله علیها) و جایگاه بلند ایشان نگاه دیگری به مقام ایشان پیدا کرده و با دیده یاحترام می نگرند و ادعای غاصبان فدک را بی پایه و ضعیف و سخن حضرت زهرا (سلام الله علیها) چگونه متین و همراه با استدلال حقوقی و شرعی بوده است.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ اسفند ۹۴ ، ۲۳:۳۷
علی علایی

حضرت زهرا (سلام الله علیها) در خطبه فدکیه دو جمله در باب "امامت" دارند؛ که از این دو جمله به خوبی می توان دیدگاه حضرت را در باب امامت شناخت.

جمله اول این است که فرمود:1)«وطاعتنا نظاماً للملة»  خداوند اطاعت از ما اهل البیت را واجب کرده، برای آنکه موجب سامان یافتن دین می شود. و جمله دوم:2)«وامامتنا اماناً من الفرقه»  خداوند امامت ما اهل البیت را واجب کرده تا از تفرقه جلوگیری کند.

مضمون این دو جمله "نظام و سامان پیدا کردن امّت اسلامی در سایه ی امامت حق" و البته  "اطاعت از امام" است.

چند پیام از فرمایش حضرت زهرا (سلام الله علیها):

1- دین نیاز به کسانی دارد  که آن را سامان دهد و حضرت زهرا (سلام الله علیها) دین را یک نظام و یک برنامه می بیند نه فردی.

2- ضرورت اصل امامت است ، اگر امامت نباشد مردم به وحدت نمی رسند و دین سامان نمی یابد.

3- دین همراه با سیاست است.

4- امام و رهبر در جامعه وظیفه اش سامان دادن تمام نیروهاست، یعنی اگر انسان با اهل البیت باشد به دور از تفرقه با وحدت و نظام بخش کارهای مسلمین باشد، به سعادت می رسد و دینش هم کامل می شود.

نتیجه:با توجه به این هاست که نگاه حضرت زهرا (سلام الله علیها) به "امامت" روشن می شود.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ اسفند ۹۴ ، ۰۱:۳۸
علی علایی

زندگی خوب خانوادگی از دیدگاه قرآن دارای دو اصل و عنصر محبت و آرامش است که این دو اصل در زندگی مشترک حضرت زهرا(سلام الله علیها) و حضرت علی( علیه السلام) وجود داشت.

قرآن کریم می فرماید:«وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُم مِّنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُم مَّوَدَّةً وَرَحْمَةً» (از آیات و نشانه های خداوند آن است که از جنس خود شما همسرانی برای شما آفرید که با آن ها آرامش پیدا کنید و بین شما مودت و رحمت قرار داد).

بنابراین اگر در یک خانواده دینی آرامش نیست و بی مهری وجود دارد، باید باور کنیم که قوانین اسلام در آن خانواده اجرا نشده است. در زندگی حدود نه سال امیرالمؤمنین (علیه السلام) و حضرت زهرا(سلام الله علیها) این  دو عنصر به وفور وجود دارد.

امیرالمؤمنین(علیهالسلام) می فرماید: وقتی وارد خانه می شدم و چشمم به فاطمه(سلام الله علیها) می افتاد، احساس آرامش می کردم.

حضرت صدیقه طاهره(علیه السلام) در واپسین لحظات عمر مبارک خود به امیرالمؤمنین(علیه السلام) می گوید: «علی جان سعی کردم مخالفت با فرمان تو نداشته باشم، خشمناک نکنم و وظیفه ام را خوب انجام بدهم. آیا از من راضی هستی یا نه؟».

مولا علی(علیه السلام) فرمود: «معاذالله، توداناتر ، با تقواتر ، بزرگوارتر و نسبت به خدا وند بیمناکتر  از آن هستی که من بخواهم تو را در مورد مخالفت و نافرمانی  خود سرزنش کنم»:.

بنابراین: با توجه به زندگی آن دو بزرگوار که همه چیز بر پایه اصول اسلامی و دینی بود و آنچنان مهر و عطوفتی داشتند، که آن را به فرزندان خود انتقال هم دادند. چنانکه با زندگی امروزه خانواده ها مقایسه کنیم؛ که چه بی مهری های که به یکدیگر نمی شود و چه طلاق ها و خیانتهایی که به وقوع نمی پیودد. این ها همه از این است که به سیره حضرت  فاطمه (سلام الله علیها) و حضرت علی( علیه السلام)و قوانین اسلام بی توجه بوده ایم.

محال است فردی این ها را بداند و از آن ها الگو نپذیرد؛ پس نقش اصلی  را اینجا بی محلی به اصول و قوانین اسلامی بازی می کند که آن هم به دست خود ما حل می شود.

پی نوشت:


1- سوره روم، آیه 21.

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۱ اسفند ۹۴ ، ۲۳:۳۵
علی علایی

موقعی که به دوری شیعیان و دوستداران فاطمه "سلام الله علیها" از آتش جهنم فکر میکنیم، سؤالی برایمان پیش می آید؛

سؤال این است که آیا هر کسی که ابراز عشق به حضرت زهرا "سلام الله علیها" کرد، با هر خصوصیتی و لو معصیت کار هم باشد جهنمی نیست و از بهشتیان است؟

از مجموعه روایات چنین می فهمیم که آن محبی بهشتی است که اعمال او منطبق بر اعمال فاطمه "سلام الله علیها" باشد؛ البته نمی تواند معصوم باشد ولی عادل که می تواند باشد. بنابراین محبیّن فاطمه "سلام الله علیها" به شرطی به بهشت می روند و از آتش جهنّم دور می شوند که رسم بهشتیان را داشته باشند؛

زیرا محبّت فاطمه "سلام الله علیها" زمینه ساز بندگی است و هر کسی که عاشق آن حضرت باشد، عاشق عبادت می شود ؛چنانکه ایشان عاشق عبادت بودند و آنقدر در محراب عبادت برای مؤمنان و مؤمنات دعا می کردند که پاهایشان ورم می کرد.

حتّی یکبار سؤالی برای امام حسن "علیه السلام" پیش آمد که مادر چرا آنگونه که برای دیگران دعا می کنی، در حق خودت دعا نمی کنی؟

فرمودند:«یا بنیّ الجار ثمّ الدّار»؛ پسرم، اول همسایه، سپس خانه خود».(1)

بنابراین: با داشتن محبّت خالی راهی برای ورود به دوستداران حضرت پیدا کرده ایم ؛ حال چگونه بتوانیم این اعمال را تا سر حدّ لیاقت برای شفاعت آن حضرت بالا ببریم، به خودمان بستگی دارد...

پی نوشت:


1-بحارالانوارّج43ّص25؛مستدرک الوسائل،ج5،ص244.

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۰ اسفند ۹۴ ، ۱۹:۰۶
علی علایی

حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) نام های مقدسی دارد که یکی از آن ها  فاطمه" است. حال چرا این نام را بر ایشان نهاده اند را ذکر می کنیم:فاطمه از ریشه "فطم" به معنای قطع است. مثلاً وقتی بچه را از شیر میگیرند اطلاق می شود،«فطمت الأم طفلها» و ...

حال ببینیم از چه چیزی بریده و مقطوع است؟ برخی از روایات ما می گویند: فاطمه(سلام الله) را فاطمه می گویند؛ زیرا شیعیان او از آتش بریده شده اند. امام رضا(علیه السّلام) از پدران بزرگوارش نقل کرده، نبی اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود:

«إنما سمیت إبنتی فاطمةلأن الله عزوجل فطمها و فطم من أحبها من النار؛»من دخترم فاطمه را فاطمه نامیدم ،چون خداوند عزوجّل او و دوستانش را از آتش جدا کرده است».(1)

دومین علّت نامگذاری حضرت زهرا(سلام الله علیها) به فاطمه نکته ایست که امام صادق(علیه السّلام) بیان می کند و می فرمایند:«سمیّت فاطمةلأنها فطمت من الشر ولو لا علی علیه السلام لما کان لها کفو فی الارض؛(2)

به فاطمه نامگذاری شد؛ زیرا او از شر بریده شده است و اگر علی (علیه السّلام) او را به ازدواج در نمی آورد کفوی تا روز قیامت برای فاطمه نبود».

دلیل دیگری که بیان شده این است که انسان ها نمی توانند عمق شخصیت فاطمه (سلام الله علیها) را بفهمند. امام صادق(علیه السلام) فرمودند:«إنما سمیت فاطمة لإن الخلق فطموا عن معرفتها؛(3) فاطمه نامیده شد؛ چون مردم نمی توانند به او معرفت پیدا کنند». ما هرگز نمی توانیم به عمق فضائل فاطمه (سلام الله علیها) برسیم امّا موظفیم که در حدّ توانمان سراغ این دریای معرفت و کمال برویم .

      آب دریا را اگر نتوان کشید                    هم به قدر  تشنگی باید چشید

نام فاطمه (سلام الله علیها) نامی قابل احترام است. هر کسی که نام فاطمه برای فرزندش می گذارد، "بنا به فرموده امام صادق (علیه السّلام) که در مقابل سکونی که دختر دار شده بود و نامش را فاطمه گذاشته بود"، فرمودند:«اکنون که دخترت را فاطمه نام نهادی به او ناسزا مگوی و او را لعنت مکن و مزن».(4)

پی نوشت:


1-بحار الانوار،ج43،ص12،ح4.

2-کشف الغمة فی معرفة الائمة (ط-القدیمة)،ج1،ص463؛ بحاالانوار،ج43،ص65.

3-بحارالانوار، ج43، ص65.

4-منابع فقه شیعه(ترجمه جامع أحادیث الشیعة)، ج26، ص659.

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۰ اسفند ۹۴ ، ۱۸:۰۶
علی علایی

همانطور که می دانیم آیات بسیاری در قرآن است که حضرت فاطمه (سلام الله علیها) در آن شریک است. امّا سوره ای در قرآن است که اختصاص به حضرت زهرا(سلام الله علیها) دارد .

سوره کوثر که اختصاصاً، مربوط به حضرت فاطمه (سلام الله علیها) است که می فرماید:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم«إِنَّا أَعْطَیْنَاکَ الْکَوْثَرَ ﴿١﴾ فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانْحَرْ ﴿٢﴾ إِنَّ شَانِئَکَ هُوَ الأبْتَرُ ﴿٣﴾»

به نام خداوند بخشنده بخشایشگرما به تو کوثر ( خیر و برکت فراوان) عطا کردیم! (۱)پس براى پروردگارت نماز بخوان و قربانى کن! (۲)(و بدان) دشمن تو قطعا بریده‏ نسل و بی ‏عقب است! (۳)

کوثر چیست؟ مفسران اقوال زیادی در رابطه با کوثر گفته اند، امّا آن معنایی که با خود آیه سازگار است، آن است که گفتند:با فوت ابراهیم،فرزند پیغمبر اکرم(صلی الله)، دیگر پیغمبر فرزندی نخواهد داشت و ابتر خواهد بود. خداوند در پاسخ می فرماید:ما به تو کوثر عنایت کردیم و ابتر نخواهی بود. فخر رازی در تفسیرش با اینکه در موارد زیادی علیه شیعه سخن می راند و گاه بی مهرانه سخن می راند، امّا اینجا این احتمال را بیان می کند که کوثر اولاد پیامبر (صلی الله)باشند.

فخر رازی(مفسر اهل سنّت) در سبب نزول سوره «کوثر» چنین نقل کرده است:«القول الثالث:الکوثر أولاده، قالوا:لأن هذه السورة إنما نزلت ردّاً علی من عابه( صلی الله) بعدم الاولاد،فالمعنی أنه یعطیه نسلا یبقون علی مر الزمان، فانظر کم قتل من أهل البیت، ثم العالم ممتلئ منهم، ولم یبق من بنی أمیة فی الدنیا أحد یعبأ به ، ثم انظر کم کان فیهم من الأکابر من العلماء کالباقر والصادق والکاظم والرضا( علیهم السلام) والنفس الزکیة وأمثالهم؛

«قول سوم:کوثر اولاد او(پیامبر اکرم - (صلی الله) است؛ چون این سوره به عنوان ردّ بر گفتار کسانی نازل شده که می گفتند: او فرزند ندارد. پس معنای سوره  این است که خداوند به او نسلی عطا می کند که در طول زمان باقی خواهند بود. بنگرید که چقدر از اهل بیت را کشته اند، ولی جهان پر است از آنان و از بنی امیّه احدی که قابل ذکر باشد باقی نمانده است. آنگاه بنگر که در بین اهل بیت چقدر از بزرگان علما وجود داشته اند، مثل: باقر، صادق، کاظم، رضا (علیه السلام)و نفس الزکیّه وامثال آنان».

هر چند که ملاک و شاخص ما بیانات معصومین علیهم‌السلام می‌باشد و هیچ دلیلی ندارد که هر موضوعی را با استناد به احادیث منقول در منابع اهل سنّت به اثبات رسانده یا قبول نماییم، اما اقوال علما، راویان و مفسرین اهل سنّت در کتب معتبرشان در مقام و شأن ایشان و نیز سوره کوثر بسیار است که برای اطمینان دل آنها و اتمام حجّت بیان گردد.

 نتیجه گیری:به عبارت بهتر کوثر جز فاطمه زهرا(سلام الله علیها) و فرزندانش مصداق دیگری ندارد و سایر معانی کوثر که مفسران به آن اشاره کرده‌اند مثل شفاعت، نهری در بهشت و حوض بهشت، خیر کثیر، کثرت اصحاب و کثرت امّت ، همه از باب جری و انطباق است.»(2)

پی نوشت:


1-تفسیرکبیر، فخر رازی،ج32، ص132و133.

2-عثمان محمد، 1410ق: ص17

 

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ اسفند ۹۴ ، ۰۰:۴۴
علی علایی